جدول جو
جدول جو

معنی حشری تبریزی - جستجوی لغت در جدول جو

حشری تبریزی
(حَ یِ تَ)
محمدامین انصاری تبریزی ساکن عباس آباد اصفهان بود، و چون راتبی که داشت بریده شد، قصیده ای در ستایش حبیب الله صدر سرود و وی راتبش را بازگردانید. و در آخر عمر به تبریز بازگشت و در آنجا درگذشت. احوالش در تذکرۀ نصرآبادی ص 280 و ’خزانۀ عامره ص 293’ و ’دانشمندان آذربایجان ص 117’ و ’ذریعه ج 9 ص 255’ آمده است. منظومه ای در برابر ’مخزن الاسرار’ نظامی سروده و ’روضهالابرار’ نامیده است که نام آن را در دیباچۀ کتاب دیگر خود ’روضهالاطهار’ آورده است. این کتاب در مزارات تبریز است و در 1011 هجری قمری تألیف شده و در آن از کتاب ’روضات الجنان’ استفادت کرده ولیکن خود منکر این استفادت است، وی در آغاز این کتاب میگوید: ظهور قائم در همین عصر شاه عباس خواهد بود این کتاب به سال 1303 هجری قمری بنام ’السامی’ در هند چاپ شده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یِ تَ)
ملا مصطفی بن ابراهیم مشهدی. از افاضل قراء اواخر قرن یازدهم هجرت که به سال 1007 در حوالی تبریز متولد و در حدود 1080 هجری قمری وفات یافت. تألیفاتی در علم تجوید دارد. از اوست:
1- ارشاد القاری در بیان قرائت عاصم کوفی به زبان پارسی که در کربلا به تألیف آن آغازیده و به فاصله پنج سال در 1078 هجری قمری در نجف آن را به اتمام رسانده و حاوی زبدۀ مصنفات دیگرش میباشد و اول آن این شعر است:
ای فاتحۀ مصحف حمدت توحید
وی نقطه ای از کتاب مجدت خورشید
و ظاهراً این آخرین تألیفات اوست و اندکی پس از آن وفات یافته است. 2- تحفه الابرار در تجوید و این ملخص کتاب تحفه القاری است. 3- تحفه القاری یا تحفه القراء که در بمبئی چاپ شده است. 4- تحفه المقرئین. 5- وقوف القرآن. (ریحانه الادب ج 3 ص 259 از الذریعه)
لغت نامه دهخدا
(شَ فِ تَ)
از شاعران قرن دهم هجری قمری و از شاگردان لسانی شیرازی و از اواسطالناس و شاعری هموار و پخته است. در هجو غیاث الدین کهره ترکیب بندی گفته که نظیر ندارد. این چند بیت از آن جمله است:
اگر نه ای ز پرستندگان آتش گبر
وگر نه ای ز فروزندگان نار نفاق...
به چوب قیلغه شوقاق تا بگویندت
بلند مرتبه مستوفیی به استحقاق.
(از مجمعالخواص ص 145).
بیت زیر از اوست:
کو همنفسی تا کنم اظهار غم دل
زآن پیش که بندد غم دل راه نفس را.
(از قاموس الاعلام ترکی). رجوع به فرهنگ سخنوران شود
لغت نامه دهخدا
(یِ تَ)
از شاعران قرن دهم هجری است و به روایت مؤلف صبح گلشن در فصل گرما به سقائی و در موسم سرما به عسل فروشی اشتغال داشت. او راست:
چنین کز بهر قتلم تیغ کین آن تندخو بسته
سرم را زود خواهی دید بر فتراک او بسته.
(از فرهنگ سخنوران) (از صبح گلشن ص 559) (از تحفۀ سامی ص 139).
و رجوع به قاموس الاعلام ج 6 و دانشمندان آذربایجان ص 389 شود
لغت نامه دهخدا
(یِ تَ)
پیشۀ خرده فروشی داشت و به یاری موزونی طبع بر دقیقه سنجی همت می گماشت:
نه تنها دیده از نظارۀ روی نکو بستم
چو رفتی از نظر چشم از همه عالم فروبستم.
(تذکرۀ صبح گلشن ص 612)
لغت نامه دهخدا